۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

قراری که بود


قرار بود بیایی، قرار بود بباری تند و تند ، آنقدر تند که سر ریتم گم میشود.
قرار بود با آینه آشتی کنم.
قرار بود تو را، نشان کنم نام تو را تا اسم تو دمادم از خاطر، نبرم.
از بس که نزدیک بودی نمیدیدمت، همه جا نبودی ، پشت مردمک چشمم بودی.
قرار بود نشانت بیاید و مرا دست به دست ، به دست تو، دست دهد.
قرار بود از بی قراری خیس شوم و فقط یقه سفید مردانه آهار دارم را که تو میبینی خشک بماند.
قرار بود من بروم و تو بمانی. قرار شد خالی شوی و تمام.

مرا برد از آن دیار، اما به دست تو نرساند.
قدم در راه بی بازگشت دارم.
نشانی ام دیگر نشان تو نیست.
از تو پس گرفتم، حالا تنها نشان روزهای خاطره انگیز و داغ من است.
تو خالی شدی و تمام.


نگاشته از میلاد آقایی که نخستین بار در فیس بوک پخش گردید. اینجا
وبلاگ چشم و گوش انبار نوشته های میلاد آقایی است.
این فرتور ممکن است زیر قانون کپی رایت باشد!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر