۱۳۹۲ تیر ۱۶, یکشنبه

سکولاریزاسیون، نیاز ایران

افسوس میخورم برای بهترین سالهای نوجوانی ام که خرج کردم تا بتوانم از چاه دین بیرون بیایم. برای شب هایی که قرآن را زیر و رو میکردم، نهج البلاغه و اصول ، بحار الانوار و تفاسیر و کلینی و صدوق و توضیح المسائل و عهدین و هر چه از شریعتی به دستم رسید از جزوه ها تا کتاب هایش و تاریخ شیعه و سیره رسول.
نه! هیچ چیز تویش نبود، راه بهشت به نپرس و نگو و نیاندیش میرسید. اندیشه را کور میخواست و فریاد تفکر سر میداد! فلسفه غرب مرا به خود آورد و خرد را چراغ کردم و به پیش رفتم.
امروز اما میاندیشم که زندگی کودکانمان را سالها با آموزش های دینی به جای آموزش های کاربردی دنیایی میسوزانیم و آن ها را رویایی و خیالاتی و ناکارا میکنیم. قسمت و روزی را جایگزین تلاش و پیشرفت میکنیم. توان کاری فراوانی را برای یادبود های مذهبی پوچ و پر از بدآموزی میگذاریم. سرمایه های کلانی در راه کوری روبه آسمان میسوزد و ما هستیم و کشور بیچاره مان. توان ملی ما برای دین خرج میشود، تلاش های ما در راه دین به هدر میرود، مردم گمان میکنند که کارهای بزرگی برای امام زمان و خدای نادیده انجام میدهند. اما همه تلاش هایمان را روی هم میگزاریم تازه میرسیم به اینکه هیچ کاری نکرده ایم و خرج این همه نیرو حتی یک ریال هم بازگشت نداشته است.
ما به سکولاریزم نیاز داریم. باید برویم به سوی آغاز روند سکولاریزاسیون. لاییسیته کافی نیست. همه چیزمان را باید سکولاریزه کنیم: آموزش ، کار، فرهنگ، زندگی و اندیشیدن مان را.
دموکراسی برای ما کافی نیست، باید جلوی هدر رفت سرمایه و توان ملی را گرفت.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر