۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

ویرانی یا آزادی


چه کسی میداند که وزن و پایگاه مردمی گروه ها، احزاب و اندیشه ها  چه مقدار است. چه کسی میداند که مردم ایران طرفدار چه کسی هستند. چرا بعضی از ما فقط میتوانیم تا شعاع 5 متری خود را ببینیم و چرا همه اتفاقات را آنقدر حاشیه میدهیم که بتوانیم تاویل به رای نماییم!

چه فرقی است میان آن کسی که مردمی که در خیابان ها بودند را اشرف نشان میداند و آن که آنان را خواهان بازگشت به دوران طلایی امام میداند. میرحسین نشان داد که میاید با مردم و هر چند آرام گفتگو میکند ولی طوفان را درک میکند، رضا پهلوی هم میتوانست از تاریخ پاک شود و برود پی کاسبی با پولی که پدرش از ایران خارج کرد. هر چند که خیلی ها اصلا لزومی برای بازگشت نهاد پادشاهی به عرصه حکومت در ایران نمیبینند، بر خلاف مشروطه خواهان که فکر میکنند برای وفاق ملّی و جلوگیری از هرج و مرج پس از جمهوری اسلامی، یک پادشاه فرامسلکی میتواند نقش خوبی داشته باشد. اما آقای پهلوی حالا هم حرف بدی نمیزند. کسی را متهم نمیکند، میگوید که هر جا بشود من برای مردم ایران تلاشم را میکنم. باید انتظارهایمان را از او منصفانه بررسی کنیم و  کار غیر ممکن از او نخواهیم. همان طور که از میرحسین نباید بخواهیم. میر حسین در شرایطی نیست که بتواند شفاف آنچه را که میخواهد بیان کند. من نمیدانم از بین التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی و قابل تغییر بودن آن ، کدام را باور کنم. کدام مصلحت است و کدام حقیقت. من نمیدانم میرحسین، خمینی را بهانه کرده یا این که از نام او در شرایطی که هست استفاده ابزاری میکند. من نمیدانم که چرا با این حال که رضا پهلوی عنوان میکند کسانی که در پی سلطنت مطلقه هستند را طرفدار من ندانید ولی برخوردش با آنان را تشدید نمیکند. من فقط یک چیز را میدانم که خطر جنگ و تجزیه جدّی است و آنان که از چسبیدن به شخصیتی خاص سود میبرند در پی این هستند که نگذارند هیچ شخصیت دیگری مطرح شود. کسانی هم هستند که سودی نمیبرند ولی درکشان از موقعیت همان است که شخصیت کاریزماتیک مورد علاقه شان میگوید. بیایید پیش از آنکه پتانسیل ائتلاف جنگی علیه ایران آزاد شود فکری نماییم که فردا دیر است. اگر ما خود را دارای بیشترین جایگاه مردمی میدانیم چرا شرایط را برای یک رفراندوم برای تعیین نوع حکومت مهیا نمیکنیم؟
آنچه امروز کشور ایران را در خطر حمله کشورهای خارجی قرار داده است، عدم همسویی منافع جهانی با خواست های جمهوری اسلامی است. در این میان حقوق بشر هم یکی از دست آویز های همیشگی است که خیلی هم دروغ نیست، از آن روی که رسیدگی به امور حقوقی یکی از وظایف حکومت ها است و طبعا حکومت باید حامی حقوق فردی و اجتماعی اتباع خود باشد. در این میان آمریکا و دیگر کشورهای همبسته پیمان ناتو نیز چنین میکنند و حکومتی مانند جمهوری اسلامی هم چنان!
خطر ایران دارای جنگ افزار اتمی بسیار بیش از آنکه برای غرب دغدغه آور و خطر آفرین باشد برای مردم ایران خطرناک است. زیرا سران جمهوری اسلامی به این باور رسیده اند که در صورت دستیابی به این جنگ افزار دیگر در خطر حمله خارجی و از دست دادن کیان حکومت اسلامیشان نیستند، بنابراین با خاطری آسوده به حذف فیزیکی آلترناتیو های خود دست میزنند.
 در پی دستیابی و آزمایش جنگ افزار هسته ای میتوان تحریم های بسیار شدید و همه جانبه را تصور کرد که باعث فلج کامل اقتصاد ایران خواهد شد و این میتواند موجی از نارضایتی از وضعیت بد معیشتی را به دنبال داشته باشد. ولی در صورت کوچکترین حرکتی از سوی مردم ، حاکمیت اسلامی با شدیدترین حالت ممکن دست به سرکوب خواهد زد. در این میان ما به کجا میرویم، آیا راهی که ما میرویم به ویران شدن ایران میرسد؟
آزادی از کدام سو است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر